غزلغزل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

یادداشت هایی برای غزل

میلاد پیامبر مهربانیها و اخلاق مبارک

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد    غزلم پيامبر عزيز اسلام در روز هفدهم ماه ربيع الاول سال عام الفيل به دنيا آمد.در چنین  روزی ششمین امام ما امام جعفر صادق (ع) تولد یافت .میلاد این بزرگواران را به کوچولوی نازم و به همه عزيزان تبريك مي گويم .   عزیزکم بسیارند کسانی که از اخلاق و اندیشه آن بزرگواران پیروی کردند و رستگار شدند.   باشد که خداوند بما هم  توفیق پیروی از آن بزرگان را   عطا فرماید. يكي از دوستان حضرت محمد(ص) بسيار فقير و تهيدست بود؛ آنقدر كه نمي توانست براي همسر و فرزندانش نان بخور...
9 بهمن 1391

بازعطر محرم وزید

 السلام علیک یا ابا عبدلله الحسین غزل جان دوباره ماه محرم فرا رسید و همه جا خیمه های و مراسم عزاداری امام حسین (ع) بر پا شد.عزیزکم می دانی چرا این واقعه هزاران سال سینه به سینه گشته تا بما رسیده امام حسین برای اینکه بتواند خوبیها را در جامعه پیاده کند. با هرچه زشتی و بدی بود مبارزه کرد می خواست آنطور زندگی کند که خدا فرموده و جامعه ای بسازد که جد بزرگوارش  آن را پی ریزی کرده بود و برای آن زحمتها کشیده بود و پدرعزیزش در این راه بخاطر احقاق حق و عدالت جانش را گذاشته بود او نیز خود فرمود که من برای اصلاح امت جدم قیام نمودم برای همین هم دشمنان را که جامعه را پر از دروغ و ریا و حرامخواری و کینه و خلاصه هر آنچه از بدی بود ک...
28 آبان 1391

خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست

غزل جان امروز روز بزرگداشت سعدی بود، برای همین غزلی از سعدی برات میزارم، امیدوارم وقتی بزرگ شی با شعر و ادبیات انس بگیری. ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود                 وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود   من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او               گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون            پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان     &...
19 ارديبهشت 1391
1