غزلغزل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

یادداشت هایی برای غزل

مسافرت شمال

1391/9/23 10:53
نویسنده : عمه فاطمه
1,261 بازدید
اشتراک گذاری

غزلم هفته گذشته وضعیت هوای تهران از نظر آلودگی به حد اضطرار رسیده بود. و دولت چند روزی تعطیلی اعلام کرد خاله زمان (خواهر من) ازمامان جون و باباحاجی وخواهر هاخواسته بود که به شمال برویم بابای تو هم که تعطیل شده بود تصمیم گرفت بیاید و این شدکه شما سفر شمال و دریا را هم تجربه کردی آنجا هوا عالی بود و خونه خاله و دریا و جنگل خیلی خوش گذشت و شما همه چیز رو خیلی دوست داشتی و ذوق می کردی انشالله که همیشه شاد باشی  فعلا چند تا از عکس های شمال را می گذارم.

غزل

غزلغزلم شما وقتی دریا رو دیدی خیلی ذوق می کردی مرتب دست می زدی آخه شما هر وقت خوشحالی دست می زنی و دائم می خواستی که نگیریمت که توی آب هر کاری که می خوای بکنی

غزلغزل

کنار خونه خاله یک زمین خالی است که توی اون همیشه چند تا گاو مشغول چرا هستند همچنین چند تا گربه و یکی دیگه از سرگرمی های شما شده بود این که لب دیوار نگهداریم شما رو و گاو و گربه ها رو تماشا کنی و لذت ببری اینجا هم خواستی با اون پاهای نازت سر گاو را هم لمس و تجربه کنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)