غزلغزل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

یادداشت هایی برای غزل

میلاد پیامبر مهربانیها و اخلاق مبارک

1391/11/9 11:30
نویسنده : عمه فاطمه
692 بازدید
اشتراک گذاری

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

 

 غزلم پيامبر عزيز اسلام در روز هفدهم ماه ربيع الاول سال عام الفيل به دنيا آمد.در چنین  روزی ششمین امام ما امام جعفر صادق (ع) تولد یافت .میلاد این بزرگواران را به کوچولوی نازم و به همه عزيزان تبريك مي گويم .
  عزیزکم بسیارند کسانی که از اخلاق و اندیشه آن بزرگواران پیروی کردند و رستگار شدند.
  باشد که خداوند بما هم  توفیق پیروی از آن بزرگان را   عطا فرماید.
تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

يكي از دوستان حضرت محمد(ص) بسيار فقير و تهيدست بود؛ آنقدر كه نمي توانست براي همسر و فرزندانش نان بخور و نميري فراهم كند و اهل خانه از فقر و تنگدستي به ستوه آمده بودند. زنش پيشنهاد كرد كه پيش پيامبر برود و از ايشان كمك بخواهد. آن مرد هم با اين نيت كه براي پيامبر از وضع زندگيش بگويد و كمكي بگيرد، پيش پيامبر رفت. قبل از آنكه چيزي بگويد ، اين جمله را از زبان پيامبر شنيد كه :« هركس از ما كمك بخواهد ، ما كمكش مي كنيم ولي اگر شخصي كه به كمك نياز دارد، نيازش را تنها به خداوند بگويد و از او ياري بخواهد، خداي مهربان كمكش مي كند و نيازش را برطرف مي نمايد.» آن مرد با شنيدن اين سخنان از زبان پيامبر ،خجالت كشيد چيزي بگويد و به خانه ي خودش برگشت؛ اما بازهم فقر و تهيدستي آزارش مي داد. براي دومين بارهم به نزد پيامبر رفت و بازهم همان سخنان را از زبان ايشان شنيد و بدون آنكه چيزي بگويد به خانه اش برگشت. چند روز بعد وقتي كه از شدت فقر و تنگدستي جان به لبش رسيده بود، به نزد پيامبر رفت و دوباره شنيد كه پيامبر مي فرمايد:« هركس از ما كمك بخواهد ، ما كمكش مي كنيم ولي اگر شخصي كه به كمك نياز دارد، نيازش را تنها به خداوند بگويد و از او ياري بخواهد، خداي مهربان كمكش مي كند و نيازش را برطرف مي نمايد.» آن مرد وقتي براي بار سوم اين سخنان را شنيد احساس كرد كه چندان ناتوان و درمانده هم نيست و اگر به خدا توكل كند مي تواند مشكلات زندگيش را رفع نمايد. اين بود كه به سراغ يكي از دوستانش رفت و تيشه اي از او قرض گرفت و به صحرا رفت و مقداري هيزم جمع كرد و به بازار برد و فروخت و با پولش توانست براي اهل خانه ، غذا بخرد و شكم آنها را سير كند. او مدتي به اين كار ادامه داد و وقتي مي ديد كه با تكيه بر زوربازو و زحمت خويش توانسته است نيازهاي ماديش را برطرف نمايد، لذت مي برد و خدا را شكر مي كرد كه تني سالم دارد و مي تواند كار كند و پول دربياورد. سرانجام دوران فقر و تنگدستي اوبه پايان رسيد و توانست براي خودش سرمايه اي فراهم كند. يك روز پيامبر خدا به او رسيد و لبخندزنان فرمود:« نگفتم هركس از ما كمك بخواهد ما كمكش مي كنيم اما اگر نيازش را از خلق خدا پنهان نگه دارد و فقط از خدا كمك بخواهد، خداي مهربان او را بي نياز مي گرداند؟ »


الّلهمَّ صلّ علي محمّد و آل محمّد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نيلي
9 بهمن 91 12:14
سلام منم تبريك ميگم
ماشاالله چه دختر ناز و خوشگليه غزل جون دل منو كه برد نيلياي منم تقريبا هم سن غزل جونه به وبلاگش سر بزنيد خوشحال ميشيم


----------------------------------------
سلام مامان نیلیا خدا حفظش کنه نیلیای عزیز رو ممنون که به ما سر زدید