دیروز که روز جهانی کودک و تلویزیون بود این وبلاگ رو برای غزل راه انداختیم تا جایی باشه برای ثبت خاطرات و عکساش. فعلا ما بجاش اینجا می نویسیم تا خودش بزرگ شه و بنویسه. غزل خانووم ما هنوز بدنیا نیومده، مامانش قراره فردا بره سونو تا ببینه این دخترک تنبل ما چرخیده یا نه، بعدشم اگه نچرخیده بود تاریخ زایمان مشخص بشه. مامان روحان(مامان بابای غزل) هم یه تفألی به حافظ زد و اولین پست وبلاگ و با این غزل تموم میکنیم: ای از فروغ رویــت روشــن چراغ دیـــده خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده همچـون تو نازنینی سر تا قدم لطافـــت &nbs...