غزلغزل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

یادداشت هایی برای غزل

واکسن دوماهگی

غزلم دیروز نوبت واکسن دو ماهگی شما بود ساعت ۱۲ به درمانگاه رفتیم و اول پیش دکتر متخصص کودکان رفتیم که شما را معاینه کرد و قد و وزن و دور سر شما را گرفت و راضی بود و گفت همه چیز نرمال است .( وزن شما ۵/۳۲۰ بود و قد ۵۷ و دور سرت ۳۸ ) بعد واکسن شما را به دو تا پاهات زدند که خیلی گریه کردی، بعد از اینکه اومدیم خونه هم تا ساعت هفت شب با اینکه استامینوفن خورده بودی بیقرار بودی و مرتب ناله و گریه می کردی و نمی گذاشتی زمینت بذاریم. خلاصه مامان و من و عمه مرتب شیفت عوض می کردیم و راهت می بردیم و روی پای چپت به گفته دکتر کمپرس سرد می گذاشتیم که کمی آرامت می کرد. همش هم بغض می کردی و دیگه از اون خنده‌های قشنگت به همراه آواهای فراوانت(آغون!) خبری نب...
25 بهمن 1390

اولین برف زمستان

امروز ششم دی ماه اولین برف زمستانی دلهای همه را شاد کرد خدا رو شکر انشا الله که همچنان ببارد  غزل رو بردمش کنار پنجره که شاهد اولین بارش برف در زندگیش باشه (کی میشه ببریمش تو حیاط آدم برفی درست کنیم) امروز چند روزی است که غزل عزیز خانه ماست برا همین هم من نرسیدم براش بنویسم چون منو وعمه ومامانش و شبها هم که باباش میاد همش در خدمت غزل خانمیم مرتب بشوریمش بگذاریم روی شانمون که  آروغ بزنه که دل درد نگیره که این کار هر بار بیست دقیقه بطول می انجامه عمه اش براش رکورد گرفته که کمتر از ده دقیقه نیست خلاصه همه در تلاشیم تا روز های خوبی رو برای غزل خانم بیادگار بگذاریم . ...
6 دی 1390