روز بزرگداشت حافظ
غزل جان امروز بزرگداشت حافظ شیرازی است برای همین برایت تفالی زدم به حافظ و این شعر آمد
برایت می نویسم دوست دارم عزیزکم در آینده بتونی شعر های حافظ را بخونی و حفظ کنی و در مشاعره شرکت کنی .
غزلم امشب یک مناسبت دیگه هم هست شب دحوالارض.
روز بیست و پنجم ماه ذیقعده روزی که خدای مهربان به بندگانش منت نهاده و به زمین خاکی حیات بخشید همچنین روز میلاد حضرت ابراهیم و حضرت عیسی (ع ) به همین مناسبت ها این شب و روز خیلی ویژه شده و آدابی دارد و شب زنده داری در این شب خیلی سفارش شده. برای همین امشب دعا می کنم که خدا غیبت امام مهدی را به اتمام برساندتا آن امام عزیز ظهور نماید و چشمان ما به جمالش روشن گردد تا زمین پر از نور و زیبایی شود و هر چه زشتی و ناپاکی است از زمین رخت بر بندد.
غزلم برای شما هم دعا می کنم در این شب عزیز که تو از بندگان خوب خدا شوی با اخلاق با ایمان تو هم برای من دعا کن که سخت محتاجم.
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش