غزلغزل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

یادداشت هایی برای غزل

اولین مهمانی رسمی

1390/11/22 10:07
نویسنده : عمه فاطمه
694 بازدید
اشتراک گذاری

غزل جان جمعه شب(۲۱بهمن) خونه مادرِ زن عموت اینا دعوت داشتیم، پاگشای عمو علی و زن عمو حدیث بود این اولین مهمانی رسمیت بود. عمو و زن عمو ۲۴ آبان عروسیشون بود، یک ماه قبل از تولد شما. چون بعدش محرم و صفر بود مادر زن عمو پاگشای آنها را بعد از این ایام گذاشته بود. مادر زن عمو هم خیلی زحمت کشیده بودن که دستشان درد نکنه . شما هم یک لباس قرمز و صورتی پوشیده بودی که خیلی ناز شده بودی و کلی هم خندیدی و سر حال بودی. راستی سالگرد عقد عمو و زن عمو هم بود (۱۷ ربیع الاول) ماهم به این مناسبت یک کیک سفارش دادیم و بردیم اونجا، حیف که شما بچه بودی و نمی تونستی بخوری انشاالله کیک سالگرد ازدواجشون رو بخوری. خلاصه اینکه کلی خوش گذشت . انشاالله خوشبخت بشن و شما هم بعدا با دختر عمو و پسر عموهات بازی کنی.

غزل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مریم مامان عسل
27 بهمن 90 3:00
سلام. ای جونممممم! جقدر از دیدن عکسای غزل جون هیجان زده شدم! آخه واقعا به عسل من شباهت داره. خدا حفظش کنه. راستی من همیشه میخواستم دو تا دختر داشته باشم به نام های عسل و غزل! اگه یه روز خدا یه دختر دیگه بهم بده اسمشو میذارم غزل. ممنون که به ما سر زدید. بازم بیاین پیشمون. من با اجازه لینکتون میکنم. اگه دوست دارید عسلی رو لینک کنید.


:-) پس حالا که فعلا نه غزل خواهر داره نه عسل ایندو خواهر مجازی، لینک شدی
مامان چشم عسلي
27 بهمن 90 10:02
وايييييييييي چه عروسكي تو رو خدا مواظب باشيد تو مهمونيها جاي عروسك اشتباه گرفته نشه گناه داره .ماماني صدقه و اسپند يادت نرهههههههههههه


:-))) مرسی حتما
مریم مامان عسل
29 بهمن 90 4:22
ممنون که لینکمون کردین1 تمیدوارم این کوشولوها خواهرای خوبی بشن. بیاین پیشمون. با عکسای جدید آپم.